30- من اگه فامیلی شوهرم صولتی باشه، اسم پسرمو می گذارم پلنگ!
31- مارکوپولو در سفرنامه اش می نویسد: در راه چین به سرزمینی رسیدم که مردمانش هم از دزد می ترسیدند، هم از پلیس.
32- من هر موقع توی تاکسی تنها باشم، جوری ملت رو نیگاه می کنم که فکر کنن دربست گرفتم!
33- یه شب بالاخره؛ مُچ هندزفری ام رو در حالی که داره خودشو گره می زنه، می گیرم!
34- مرگ بر این شیرینی کوچیک های مربعی تهیه شده با آرد نخودچی؛ یه دونه اش رو می خوری تا سال 94 این موقع، باید خودت را بتکونی!
35- پیدا شدن کارت شارژ ایرانسل توی جیب مرد متاهلی که خط همراه اول داره، حکمش در حد داشتن ده کیلو تریاکه توی ماشین یه قاچاقچی!
36- یه دستش رو لاک آبی پر رنگ زده یکی رو اصلا لاک نزده، می پرسم جدیده؟ می گه نه، با این دست کارت دانشجوییم رو می دم دست حراست!
37- دختر داییم زنگ زده می گه «چرا ای دی اس ال من نمی ره تو اینترنت؟» بهش می گم »کدوم چراغ ها روشنه؟» می گه «چراغ اتاقم و مهتابی آشپزخونه»
38- بابای رفیقم می میره، سر قبرش خرما می گذاره. می ره نیم ساعت بعد می یاد، می بینه بشقاب خالیه! رو قبر پدرش می زنه و می گه «بابا اگه گشنه ای، برات فلافل بگیرم!»
39- یه بار رفتم خونه یه بنده خدایی ویندوز عوض کنم، دختره بهم گفت اگه می شه مای کامپیوتر رو هم نصب کنید. گفتم اون جوری هزینه تون بیشتر می شه ها! گفت «چاره ای نیست!» هیچی دیگه، پول تک تک آیکونا رو ازش گرفتم!
40. ﺑﻌﻀﯿﺎﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﻗﻄﻌﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﻧﻘﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻻﻣﺼﺒﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ