loading...
مجله خبری تفریحی پانامیک
آخرین ارسال های انجمن
poortal بازدید : 297 دوشنبه 12 اسفند 1392 نظرات (0)

 

خدایا! ... بچه هایی که با پدر و مادرشان قهر میکنند را به راهی جز خوانندگی هدایت بفرما



هیشکی نمیتونه مثل یه آرایشگر وقتی قشنگ رید تو سرت با اعتماد به نفس تو چشمات نگاه کنه و بگه: امر دیگه؟



دوست جنتــی به جنتــی
خجالت نمیکشی؟ هم سن و سالات الان نفت شدن بشکه ای صد دلار



ازلره میپرسن تو خونتون چی کم دارین؟
میگه فكر كنم هیچی! چون دیروز که بابام جلو ما گوزید ،مادرم گفت : فقط همینو کم داشتیم



اگه یه وقت دیدین یک زن دهنش رو به اندازه دهن یک اسب آبی باز کرده نترسید کاری با شما نداره داره ریمل به چشمش میزنه



این خارجیا که صلوات ندارن وقتی دعواشون میشه چی میفرستند که دعواشونو خاتمه بدن ؟



انقدر تو اشعار میگن :" ای ساربان ! آهسته ران..." انگار كه شترهای صدراسلام 180 تا میرفتن



اینقد دوست دختر نداشتم طرز استفادشو فراموش کردم ...
اول باید تکونش میدادی ؟؟؟



براي عيد تخم مرغ رنگی درست کردم دوست خواهرم اومده خونه و خواهرم از طرح های من براش تعریف میکنه بعد بر میگرده به من میگه :
تخماتو به لیدا نشون بده! من بر سر دوراهی موندم الان دقیقا باید چی کار کنم



بعضيا انقدر مزخرفن که بايد بهشون بگي : ببخشيد عزيزم من شما رو قبلا جايي نرررريدم؟؟؟



به سلامتی پسری که پولهای مچاله شدشو آروم گذاشت جلوی فروشنده و گفت
برای روز پدر یک کمربند می خوام فروشنده گفت: چه جنسی باشه پسر کوچولو گفت: فرقی نمیکنه فقط دردش کم باشه.



پسر داييم دوم دبستانه امروز داشتم ازش علوم ميپرسيدم: " چرا تمساح پستاندار نیست؟ " بچه هم هرچي نبوغ و استدلال علمی داشتو به کارگرفت و با اعتماد به نفس گفت: "چون اگه پستان دار بود موقع خزیدن سینه هاش میکشید روی زمین



تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه و می خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم



تلویزیون داره میگه میلیون ها سال طول می کشد تا از بقایای موجودات زنده نفت تشکیل شود،
بابام برگشته میگه یعنی پسر اگه من الان چالت کنم ممکنه میلیون ها سال بعد به یه دردی بخوری



چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده شد! که نکات ارزشمندی را در خصوص سیاستهای رسانه های امریکا در برداشت ترجمه ی فارسی جوک به شکل زیر است
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند کهناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف انها میدود وبا سگ درگیر میشود . سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می اید و میگوید : تو یک قهرمانی فردا در روزنامه ها می نویسند : یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد اما ان مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم پس روزنامه های صبح می نویسند: امریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد . ان مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی من ایرانی هستم فردای ان روز روزنامه ها این طور می نویسند :

یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت



دختر عموم از وقتی دماغشو عمل کرده کمی فارسی یادش رفته بعضی کلملت رو انگلیسی میگه مثلا میگه : اوه مای گاد تیچر خصوصیم قراره بیاد :| تو کل عمرش هم فقط یه سفر خارج از کشور داشته اونم 8 سال پیش رفته کربلا و برگشته



ﺩﻗﺖ ﻛﺮﺩﻳﻦ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﭽﻪ ﺍﻱ ﺑﺪﻧﻴﺎ ﻣﻴﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺟﻤﻊ ﻣﻴﺸﻦ میگن ﭼﻪ ﺧﻨﺪﻫﺎﺵ ﻣﺎﻣﺎﻧﻴﻪ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﭼﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻴﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎه ﺧﺒﺮﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻲ ﻳﺎﺩ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻴﻔﺘﻦ؟
ﻭﻗﺘﻲ ﭘﻮﺷﻚ ﺑﭽﻪ رو ﺑﺎﺯ میکنن ﻣﻴﮕﻦ ﺍﻱ ﺑﺎﺑﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﻳﺪه



دکتر : اگه بهت یه کش بدیم چکار می کنی؟
دیونه : باهاش تیرکمون درست می کنم میزنم شیشه همسایه رو میشکونم
دکتر : بستریش کنین چند ماه بعد
دکتر : اگه بهت یه کش بدیم چکار می کنی؟
دیونه : باهاش تیرکمون درست می کنم میزنم شیشه همسایه رو میشکونم
دکتر : بستریش کنین چند ماه بعد
دکتر تصمیم می گیره سوالشو عوض کنه!
دکتر : اگه یه زن بهت بدیم چکار می کنی؟
دیونه : خوب میبرمش خونه
دکتر : آفرین
دیونه : میبرمش رو تخت
دکتر : جالب شد
دیونه : پیرهنشو در میارم
دکتر: به به مثله اینکه عاقل شده
دیونه : شلوارشو درمیارم
دکتر : خوبه
دیونه : سوتینشو در میارم
دکتر : آخ جون
دیونه: شورتشو در میارم
دکتر: وای وای
دیونه: با کشه شورتش تیرکمون درست می کنم میزنم شیشه همسایه رو میشکونم




دو تا میخ با هم ازدواج میکن ماه عسل میرن تو دیوار



روش های رفتن به خارج ! ۱_ با ماشین ۲_ با اتوبوس ۴_ با هواپیما ۵_ با قاچاق ۶- با فتوشاپ



سرعت اينترنت در حد جفت گيري يک پير مرد و پير زن در يک شب باراني تو سر بالايي بدون بنزين



شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند عشق بورز به آنها که دلت را شکستند. دعا کن برای آنها که نفرینت کردند. و اینگونه باش، حتما به گ.ا خواهی رفت



شناگر ایران بین هشت نفر شیشم شده بعد مربی شنای ایران میگه فراتر از حد انتظار ما ظاهر شده.
آخه الاغ! انتظار داشتی یارو غرق شه ؟



فقط یه ایرانی میتونه وقتی تو ایرانه همش دنبال جانی واکر و شراب فرانسوی و رستورانای مکزیکی و ایتالیایی باشه، بعد وقتی رفت خارج در به در بگرده دنبال دوغ آبعلی و شراب شیراز و شربت سکنجبین و رب یک و یک !



کلاغه روی درخت نشسته بود که روباهه بی اعتنا میاد رد میشه میره؛ کلاغه به روباهه میگه : هوی ... پیشتله ... پنیره ها! پنیر لیقوان تبریز! نمی خوای سرم گول بمالی پنیرو بگیری؟؟ روباهه میگه : برو دیوانه آخه کی دیده روباه پنیر بخوره ؛ عمریه ملت سرکارن!



ماركوپولو در سفرنامه اش مي نويسد : در راه چين به سرزميني رسيدم كه عادات عجيبي داشتند.اين قوم 1 ماه از سال را يواشكي و در خفا غذا ميخوردند



من نمیفهمم تو کشوری که نه رسانه ای واسه فشــــن و مدلیــنگ هست نه مطبوعاتی چطور شغله نصف مردمش فشن مدلینگه



هیچ لذتی بالاتر از این نیست که یه تیکه از سرعت گیر کنده شده باشه و آدم بتونه چرخ ماشینشو از اونجا رد کنه



یارو اومده کامنت گذاشته که استفاده از فیلتر شکن حرام است. شماها همه دارین گناه میکنید یکی نیست بگه ،مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک داری مزخرف میگی!!



یارو تو مترو داشت جوراب زنونه میفروخت بهم گفت: یه دونه بخر، گفتم: من مجردم، زن ندارم! گفت: بخر بكش رو سرت برو دزدی



یعنی دلم میخواد جفت پا برم تو صورت کسی که نیم ساعت براش حرف میزنی آخرش میگه : نمیدونم چی بگم ، هر طور صلاحته ... خو احمق من دارم باهات مشورت میکنم



یکى از سرگرمى هاى مردم ایران اینه که وقتى از مطب دکتر میان بیرون حساب کنن ببین اون دکتره روزى چقد درآمد داره



يکي نيست بهش بگه انقدر به اون تيپ و قيافه ت نناز ؛ما به اون آدامس آشغاليا هم ميگيم شيک



به بابا میگم میخوام برم سمت گیاهخواری ..!!
نظرت چیه ؟!
بابام : آفرین پسرم خیلی هم خوبه مگه تو چیت از بـُـز کمتره



تو فیلم هندیه یارو پرواز که کرد هیچی!
تنهایی زد یه گردانو کشت
بازم هیچی! تا آخر سه تا پدر و شیش تا برادر هم پیدا کرد
اونم هیچی!
دیگه خب با سر قطع شده تو رودخونه شنا کردنتو
من کجای دلم بزارم آخه لامصــــب ؟



یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت، یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت: نمیفروشم




اگه صمد رئیس جمهور ، عین الله باقرزاده رئیس بانک مرکزی و قوچعلی وزیر اقتصاد بودند الان فوق فوقش دلار 1500 تومان بود



اولين سوال يک شيرازي از يک مخترع : کاکو چيطو حوصلت شد؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 400
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 124
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 344
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,128
  • بازدید ماه : 3,710
  • بازدید سال : 29,363
  • بازدید کلی : 478,606